lOve stOry_185

ساخت وبلاگ

به نام خدای خوب و مهربونی که ما دو تا رو به هم رسوند..

سلام مهربون

وای باورم نمیشه یساله که نیمدم اینجا بنویسم..امسالم که میخوام بنویسم باید بگم که متاسفانه شروع نوشته هام مثل شروع سالمون خوب نیست..

امسالم 29فروردین بابات به رحمت خدا رفت و یکم فروردین تشییع کردیم..

امیدوارم امسال برعکس شروعش که اینجوری شروع شد پر از شادی و سلامتی باشه

این روزا کلا به سختی میگذره ولی کنار تو همه چی خوبه..منم چندروز افم و نرفتیم خونه مامانم اینا چون عید رفتیم..همین هفته قبل

جمعه شیفتم دوباره..

تو هم الان بیرونی..بچه هام دارن بازی میکنن..منم بی حوصله افتادم همینجا گفتم بیام یکم تو وب بچرخم و ی چیزی بنویسم..

مونی هم حالش خوب نیست اصلا این روزا..همه چی ریخته به هم..

خدایا ما که بخشیدیم و گذشتیم و ب خودت سپردیمشون..به قلب و روحمون ارامش بده..کمکمون کن ما جز تو که کسی رو نداریم

دوستت دارم خدا جوووووووووووووووووونم

تاريخ چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۳سـاعت 21:44 نويسنده F| |

خاطرات من و عشقم...
ما را در سایت خاطرات من و عشقم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elove-story-m-f0 بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1403 ساعت: 9:12